کد مطلب:276066 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:457

میلاد نور
در غروب شامگاه نیمه شعبان حضرت امام حسن عسكری علیه السلام به عمه اش حكیمه خاتون فرمود: امشب نزدم افطار كن، كه باری تعالی تو را شاد می گرداند به دیدار حجت خویش كه حجت بر حق در روی زمین خواهد بود. حكیمه خاتون گفت: مادرش كیست؟ حضرت فرمود: نرجس. سپس حكیمه خاتون عرض كرد: سوگند به خدا كه در او هیچ گونه آثار حمل دیده نمی شود. امام فرمود: عمه، حقیقت همان است كه برایت گفتم. امشب پسرم مهدی به دنیا می آید. حضرت نرجس خاتون در خواب بود و هیچ گونه اثر حمل



[ صفحه 20]



و درد زایمان در او محسوس نبود. در این حال، حكیمه خاتون به نماز و نیایش مشغول بود و حضرت نرجس خاتون نیز برای مناجات و نماز برخاست و پس از انجام عبادت دوباره خوابید. حكیمه خاتون متعجب و متحیر بود. چون از طرفی خبر غیبی حضرت عسكری علیه السلام و از طرف دیگر، نبودن قراین حمل در حضرت نرجس خاتون را مشاهده می كرد. امام حسن عسكری علیه السلام كه ولی خدا بود، از شك و تردید عمه اش آگاه بود و لذا با صدای بلند به او فرمود: ای عمه، شك مكن كه همین ساعت، مهدی را خواهی دید ان شاء الله تعالی. ناگاه حضرت نرجس خاتون از خواب بیدار شد و در خود احساس درد نمود. حكیمه خاتون می گوید: دیدم نرجس خاتون می لرزد. او را در آغوش گرفتم و به امر امام سوره توحید و قدر را قرائت كردم و با كمال تعجب شنیدم كه حضرت مهدی علیه السلام نیز از داخل بطن مادرش این سوره ها را می خواند. در این هنگام حضرت نرجس خاتون از چشمم غایب شد و او را ندیدم. پس مضطرب شدم و خدمت امام حسن عسكری علیه السلام رسیدم و ماجرا را عرض كردم. حضرت فرمود: نگران مباش و برگرد كه نرجس را در جای خود خواهی دید. برگشتم به سوی اطاق نرجس، ناگهان دیدم نوری زیبا می درخشد و حجت حق حضرت مهدی علیه السلام متولد شده



[ صفحه 21]



و پیشانی خود را بر روی زمین نهاده است و در كنار مادرش می گوید: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان جدی رسول الله. سپس به هر یك از اجداد طاهرینش از حضرت علی علیه السلام تا پدر بزرگوارش سلام و تحیت فرستاد و به پیشگاه خداوند متعال عرض كرد: پروردگارا، آنچه را به من وعده كردی، برایم آسان گردان و كارم را به پایان رسان و قدمهایم را ثابت فرما و به وسیله من عدالت و دادگستری را در روی زمین جاری نما. حكیمه خاتون می فرماید: امام حسن عسكری علیه السلام فرمودند: عمه، فرزندم مهدی را بیاور - و من او را به محضر پدر بزرگوارش بردم. حضرت دست نوازش بر سر و صورت فرزندش كشید و زبان مباركش را در دهان او گذاشت و سپس فرمود: ای فرزندم، به اذن خدا سخن بگو. حضرت مهدی (عج) به زبان آمده فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. [1] .



[ صفحه 22]




[1] بحارالانوار، ج 51، ص 18.